وَ مِنْ كَلام لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
از سخنان آن حضرت است
لِلْخَوارِجِ اَيْضاً
باز هم به خـوارج
فَاِنْ اَبَيْتُمْ اِلاّ اَنْ تَزْعُمُوا اَنّى اَخْطَأْتُ وَ ضَلَلْتُ، فَلِمَ تُضَلِّلُونَ
اگر به گمان خود جز این را قبول نکنید که من اشتباه کردم و گمراه شدم، چرا همه امّت
عامَّةَ اُمَّةِ مُحَمَّد صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِضَلالى، وَ تَأْخُذُونَهُمْ
محمّد صلّی اللّه علیه وآله را به گمراهی من گمراه می دانید، و آنان را به خطای من مؤاخذه
بِخَطَأى، وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبى؟! سُيُوفُكُمْ عَلى عَواتِقِكُمْ تَضَعُونَها
می کنید، و به گناه من تکفیر می نمایید؟! شمشیرهایتان بر دوشتان قرار دارد،
مَواضِعَ الْبُرْءِ وَالسُّقْمِ، وَ تَخْلِطُونَ مَنْ اَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ يُذْنِبْ، وَ قَدْ
بر سالم و ناسالم فرود می آورید، و گناهکار و بی گناه را با هم مخلوط می کنید، و حال اینکه
عَلِمْتُمْ اَنَّ رَسُولَ اللّهُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَجَمَ الزّانِىَ الْمُحْصِنَ
می دانید پیامبر صلّی اللّه علیه وآله زناکار همسردار را سنگسار می کرد
ثُمَّ صَلّى عَلَيْهِ ثُمَّ وَرَّثَهُ اَهْلَهُ، وَ قَتَلَ الْقاتِلَ وَ وَرَّثَ ميراثَهُ اَهْلَهُ،
سپس بر جنازه اش نماز می خواند و ارثش را به اهلش می سپرد، قاتل را می کشت و ارثش را به زن و فرزندش می داد،
وَ قَطَعَ السّارِقَ، وَ جَلَدَ الزّانِىَ غَيْرَ الْمُحْصِنِ ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِما مِنَ
دست سارق را قطع می کرد، و زناکار بی همسر را تازیانه می زد، آن گاه قسمت هر دو را از
الْفَىْءِ وَ نَكَحَا الْمُسْلِماتِ، فَاَخَذَهُمْ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ
غنیمت می پرداخت و حق داشتند زنان مسلمان را به همسری بگیرند، پیامبر صلّی اللّه علیه
وَ آلِهِ بِذُنُوبِهِمْ، وَ اَقامَ حَقَّ اللّهِ فيهِمْ، وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ
وآله گناهکاران را به خاطر گناهشان مؤاخذه می کرد، و حق خدا را نسبت به آنان اجرا می نمود، ولی سهم اسلامی
مِنَ الاِْسْلامِ، وَ لَمْ يُخْرِجْ اَسْماءَهُمْ مِنْ بَيْنِ اَهْلِهِ.
آنان را از آنان منع نمی کرد، و نامشان را از دفتر مسلمانان حذف نمی نمود.
ثُمَّ اَنْتُمْ شِرارُ النّاسِ، وَ مَنْ رَمى بِهِ الشَّيْطانُ مَرامِيَهُ، وَ ضَرَبَ بِهِ
اما شما بدترین مردم هستید، و شیطان شما را به موارد کفر و طغیان انداخته، و به سرگردانی
تيهَهُ. وَ سَيَهْلِكُ فِىَّ صِنْفانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ اِلى غَيْرِ
دچار کرده. به زودی دودسته در باره من به هلاکت می افتند: یکی محبّی که در محبت افراط کند و افراطش او را
الْحَقِّ، وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ اِلى غَيْرِ الْحَقِّ،
به راه ناحق برد، و دیگری دشمنی که تجاوز از حد کند و دشمنی بی حدّش او را به غیر راه حق برد.
وَ خَيْرُ النّاسِ فِىَّ حالاً النَّمَطُ الاَْوْسَطُ، فَالْزَمُوهُ وَالْزَمُوا السَّوادَ
بهترین مردم در باره من مردم معتدل هستند، پس ملازم راه وسط باشید و با اکثریت
الاَْعْظَمَ فَاِنَّ يَدَاللّهِ عَلَى الْجَماعَةِ، وَ اِيّاكُمْ وَالْفُرْقَةَ فَاِنَّ الشّاذَّ مِنَ
همراه شوید، که دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدایی بپرهیزید، که یکسو شده از
النّاسِ لِلشَّيْطانِ، كَما اَنَّ الشّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ .
مردم بهره شیطان است، چنان که گوسپند دورمانده از گله نصیب گرگ است.
اَلا مَنْ دَعا اِلى هذَا الشِّعارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كانَ تَحْتَ عِمامَتى
آگاه باشید کسی که به این شعار (تفرقه) دعوت کند او را بکشید گر چه زیر عمامه من
هذِهِ. وَ اِنَّما حُكِّمَ الْحَكَمانِ لِيُحْيِيا ما اَحْيَا الْقُرْآنُ، وَ يُميتا ما اَماتَ
باشد. به آن دو نفر حَکَمیت داده شد که آنچه را قرآن زنده کرده زنده کنند، و آنچه را قرآن میرانده
الْقُرْآنُ. وَ اِحْياؤُهُ الاِْجْتِماعُ عَلَيْهِ، وَ اِماتَتُهُ الاِْفْتِراقُ عَنْهُ.
بمیرانند. احیاء قرآن در یکدلی همگان در عمل به آن است، و میراندن قرآن جدایی از اوست.
فَاِنْ جَرَّنَا الْقُرْآنُ اِلَيْهِمُ اتَّبَعْناهُمْ، وَ اِنْ جَرَّهُمْ اِلَيْنَا
بنابراین اگر قرآن ما را به سوی آنان بکشاند از آنان پیروی می کنیم، و اگر آنان را به سوی ما بکشد باید از ما
اتَّبَعُونا. فَلَمْ آتِ ـ لا اَبا لَكُمْ ـ بُجْراً، وَ لاخَتَلْتُكُمْ عَنْ اَمْرِكُمْ،
پیروی کنند. پس ای بی ریشه ها شرّی برای شما نیاورده ام، و در کارتان فریبتان نداده ام،
وَ لا لَبَسْتُهُ عَلَيْكُمْ، اِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْىُ مَلاَِكُمْ عَلَى اخْتِيارِ رَجُلَيْنِ
و شما را به اشتباه نینداخته ام، رأی خودتان به انتخاب دو نفر قرار گرفت،
اَخَذْنا عَلَيْهِما اَنْ لايَتَعَدَّيَا الْقُرْآنَ، فَتاها عَنْهُ وَ تَرَكَا الْحَقَّ
ما هم از آنان پیمان گرفتیم که از حدود قرآن تجاوز نکنند، ولی هر دو گمراه شدند و حق را ترک کردند
وَ هُما يُبْصِرانِهِ، وَ كانَ الْجَوْرُ هَواهُما فَمَضَيا عَلَيْهِ، وَقَدْ
در حالی که به حق بصیرت داشتند، مقتضای طبعشان جور و ستم بود و به آن راه رفتند، در صورتی که
سَبَقَ اسْتِثْناؤُنا عَلَيْهِما ـ فِى الْحُكُومةِ بِالْعَدْلِ وَالصَّمْدِ لِلْحَقِّ ـ
قبل از آنکه رأی به باطل بدهند و حکم ظالمانه نمایند با آنان شرط کردیم که
سُوءَ رَأْيِهِما، وَ جَوْرَ حُكْمِهِما.
به عدالت حکم کنند و حق را منظور دارند.